Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


آخرین نفس را در این قفس برای تو می زنم

موزیک ،تصاویر،اس ام اس،مطالب آموزشی

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب...

+نوشته شده در یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:,ساعت14:12توسط صادق | |

 

[تصویر:  nr6lzol4qyq6z34os8oy.png]

 

 

 

 

 

 

پشت چراغ قرمز،
پسركي با چشماني معصوم و دستاني كوچك گفت:
چسب زخم نميخواهيد؟ پنج تا صد تومن، آهي كشيدم و با خود گفتم:
تمام چسب زخم هايت را هم كه بخرم، نه زخم هاي من خوب مي شود، نه زخم هاي تو.


 

 

امروز چه سخت باخـــتم آنچه را که همیشه هـــراس

 باختنش را داشتم

خدایا دیگر هیچ از تو نمیخواهم آنچه خواستم نداده  

پس گرفتی

پس بگیر آنچه را که به من ترحم کردی

 

خسته بود اهــل زمين نبود نـمازش شــكســته بود

بر سنگ قبر من بنويسيد شيشه بود تـنها از اين نظر كه سـراپا شـكســته بود

بر سنگ قبر من بنويســـــــيد پاك بود چشمان او كه دائما از اشك شسـته بود

بر سنگ قبر من بنويســيد اين درخت عمري براي هر تبر و تيشه، دســــته بود

بر سنگ قبر من بنويســــــيد كل عمر پشت دري كه باز نمي شد نشسته بود 

 

حرمت عشق ؛ در اندازه ی افكار ما نيست .... پس به هر دلبستني عشق نگوييد

 

حال من بد نيست غم کم می خورم .......... کم که نه!هرروزکم کم می خورم

آب می خواهم ، سرابم می دهند .......... عشق می ورزم عذابم می دهند

خود نمی دانم کجا رفتم به خواب .......... از چه بيدارم نکردی ؟ آفتاب!!!!

عشق آخر تيشه زد بر ريشه ام .......... تيشه زد بر ريشه ی انديشه ام

عشق اگر اينست مرتد می شوم .......... خوب اگر اينست من بد می شوم

هيچ کس اشکی برای ما نريخت .......... هر که با ما بود از ما می گريخت

چند روزی ست حالم ديدنی است .......... حال من ازاين و آن پرسيدنيست

گاه بر روی زمين زل می زنم .......... گاه بر حافظ تفاءل می زنم

حافظ ديوانه فالم را گرفت .......... يک غزل آمد که حالم را گرفت ...

 

 

ما کاشفان کوچه های بن بستیم!

حرف های خسته ای داریم

این بار

پیامبری بفرست

که تنها گوش کند....

 


+نوشته شده در پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:,ساعت15:58توسط صادق | |